میرزاده عشقی را امروز به عنوان یکی از سردمداران ادبیات نمایشی کشورمان میشناسیم که با نوشتن متنهای نمایشی، یک گام برای پیش بردن این هنر نوپا در کشورمان برداشته است. او چند نمایشنامه کوتاه نوشته است که مهمترین آنها عبارتند از اپرای"رستاخیز سلاطین ایران در خرابههای مداین"، اپرت"بچه گدا و دکتر نیکوکار"، "حلواءالفقراء، جمشید ناکام".
میرزاده عشقی را امروز به عنوان یکی از سردمداران ادبیات نمایشی کشورمان میشناسیم که با نوشتن متنهای نمایشی، یک گام برای پیش بردن این هنر نوپا در کشورمان برداشته است. او چند نمایشنامه کوتاه نوشته است که مهمترین آنها عبارتند از اپرای"رستاخیز سلاطین ایران در خرابههای مداین"، اپرت"بچه گدا و دکتر نیکوکار"، "حلواءالفقراء، جمشید ناکام".
رضا آشفته:
اُپرتها(نمایشهای آهنگین) میرزاده عشقی، عنوان کتابی است متشکل از سه نمایشنامه آهنگین از شاعر و نمایشنامهنویس اواخر دوره قاجاریه و اوایل دوره رضاخانی که توسط نشر قطره منتشر شده است.
در فهرست این کتاب"درباره میرزاده عشقی"، "رستاخیز سلاطین ایران در خرابههای مداین"، "دیباچه"، "حلواء الفقرا" و"اپرت، نمایش تمام آهنگی"، "بچه گدا و دکتر نیکوکاری" دیده میشود که در مجموع در برگیرنده 77 صفحه است. این کتاب در 1100 نسخه و به بهای 1000 تومان منتشر شده است. علاقهمندان به تئاتر و پژوهشهای تئاتری با خرید این کتاب با گوشهای از نخستین تلاشهای بزرگمردان ایرانی برای ارتقای سطح کیفی فرهنگی عمومی از طریق هنر نمایشی آشنا خواهند شد.
زندگی عشقی، شاعر و مبارز
سیدمحمدرضا میرزاده عشقی، فرزند حاج سیدابوالقاسم کردستانی، در دوازدهم جمادی الاخر 1312 هـ.ق (1273 هـ.ق) در همدان متولد شد. او در مدرسه الفت و آلیانس تهران ادبیات فارسی و زبان فرانسه را فراگرفت. در هفده سالگی درس و مدرسه را رها کرد و به کارهای اجتماعی علاقه نشان داد. در 1332 هـ.ق روزنامه"نامه عشقی" را در همدان منتشر کرد و در آغاز جنگ جهانی اول به استانبول رفت که کانون فعالیت ملیون بود. نخستین شعرهای خود، از جمله نوروزینامه و اپرای"رستاخیز سلاطین ایران در خرابههای مداین" را در آن جا سرود. در بازگشت به ایران به آزادیخواهان پیوست و مبارزه سخت و بیامانی را علیه وثوقالدوله(عامل قرارداد ننگین 1919) آغاز کرد. او تنها به سرودن شعر قناعت نکرد، بلکه با سخنرانیها و مقالات تند، عرصه را بر وثوقالدوله تنگ ساخت. عامل قراردادی که به قول عشقی"سند فروش ایران به انگلستان" بود و در نهایت او را به زندان انداختند.
زمانی که سیدضیاءالدین طباطبایی در 1299 پس از کودتا به نخست وزیری دست یافت، عشقی به طرفداری از او شعرها و تصنیفهای زیادی نوشت، اما از لحظهای که رضاخان"جمهوریت" را علم کرد، به مخالفت سرسختانه با او پرداخت. میرزاده عشقی در 1342 هـ.ق روزنامه قرن بیستم را که قبلاً منتشر کرده بود، مجدداً دایر کرد و مقالات و کاریکاتورهای تندی در آن به چاپ رسانید. آخرین شماره این روزنامه با اشعار و کاریکاتورهای موهن نسبت به رضاخان، دیگر برای دیکتاتور قابل تحمل نبود. روزنامه توقیف گردید و عشقی روز 12 تیر ماه 1303 شمسی در خانه خود به وسیله مأموران ناشناس ترور شد و همان روز در بیمارستان شهربانی زندگی را وداع گفت. جسد این شاعر آزاده در ابن بابویه به خاک سپرده شده و به سنگ گورش میخوانیم:
در مسلخ عشق جز نکو را نکشند
لاغر صفتان زشتخو را نکشند
گر عاشقی صادقی ز کشتن مگریز
مردار بود هر آن که او را کشتند
آثار نمایشی
میرزاده عشقی را امروز به عنوان یکی از سردمداران ادبیات نمایشی کشورمان میشناسیم که با نوشتن متنهای نمایشی، یک گام برای پیش بردن این هنر نوپا در کشورمان برداشته است. او چند نمایشنامه کوتاه نوشته است که مهمترین آنها عبارتند از اپرای"رستاخیز سلاطین ایران در خرابههای مداین"، اپرت"بچه گدا و دکتر نیکوکار"، "حلواءالفقراء، جمشید ناکام".
عشقی با آن که خود از شاعران سنتگرا به شمار میآید، اما علاقه خود به شعر نو و نوآوری در بر هم ریختن شعر سنتی را با ارائه آثار جدید نشان داده است. او و ابوالقاسم لاهوتی پیش زمینههای تغییر و دگرگونی بنیادی شعر فارسی را ایجاد کردهاند و نیما یوشیج موفق به ثبت این تحول عظیم در ساختار شعر فارسی شده و"شعر نو" را در چهارگوشه دنیای فارسی زبان رواج داده است.
عشقی با چند دیدگاه و رویکرد ادبی به سراغ ادبیات نمایشی میرود تا بر پایه ارجاع مخاطب به یک قالب نوین و امروزی بتواند تأثیرات فرهنگی لازم را در جامعه عقب افتاده آن زمان ایجاد کند. یکی از اقدامات او معرفی دو نوع نمایشی ـ اپرا و اپرت ـ در سرزمینمان است. او که خود شاعر است و به زبان شعر و نظم آگاه است، بهتر از هر کس دیگری از پس نگارش متون آهنگین برمیآمده است.
اپرا و اپرت
اپرا، ترکیبی نمایشی برای صحنه که در آن تمام یا اکثر سطرهای متن به آواز خوانده میشود. اپرت، نمایشی سبُک با آواز فراوان و گفتوگوی کم و امروزه گاه به کمدی موزیکال نیز اطلاق میشود. میرزاده عشقی در تعریف این دو گونه نمایشی، به نمایش تمام آهنگی(اپرا) و نمایش نیمه آهنگی(اپرت) اکتفا کرده است. نمایش تمام آهنگ(اپرا) "رستاخیز سلاطین ایران در ویرانههای مداین" در استانبول نوشته میشود و مطمئن در آن روزگار در آن شهر نسبتاً متجدد که دروازه اروپا و آسیا به شمار میآمده است، تحت تأثیر رویارویی با فرهنگ غرب و اقدامات تجددگرایانه آتاتورک چنین نمایشهایی در آن جا اجرا میشده است. میرزاده عشقی درباره مبدأ نگارش این اپرا که در سال 1334 هـ.ق در مسافرت از بغداد به موصل، مخروبه بعضی از قصرهای حوالی خرابههای شهر معظم مداین را زیارت کرده و از خود بی خود شده، اشاره میکند و در این باره مینویسد:«تماشای ویرانههای آن"گهواره تمدن دنیا" مرا از خود بی خود کرد و این اپرای رستاخیز نشانههای قطرات اشکی است که بر روی کاغذ به عزای مخروبههای نیاکان بدبخت ریختهام.»
با این توصیفات، این منظومه اولین اپرایی است که در زبان فارسی به معرفی نمایش پرداخته است. در این اپرا هشت خواننده حضور مییابند که عبارتند از: میرزاده عشقی با لباس سفر در خرابههای مداین، خسرو دخت با کفن داریوش، سیروس، انوشیروان، خسروپرویز، شیرین(ملکه قدیم ایران)، روان شت زردشت.
عشقی در جریده"قرن بیستم" درباره این اپرا نوشته است:«بهترین و مؤثرترین نمایشها، امروز نمایشات آهنگی است. این قسم نمایش تمام منظوم و تمام موسیقی است. چون موسیقی و شعر یک اثرات مخصوصی در ذهن بشر دارد، به نمایش آهنگی امروزه در دنیا خیلی اهمیت میگذارند.»
نخستین اجرا
"رستاخیز سلاطین ایران در خرابههای مداین" نخستین بار در 1300 هـ.ق در اصفهان اجرا شد و عشقی در همان مقاله میافزاید:«تاریخ نمایش آهنگی(اپرا) در ایران باید از شب دوشنبه هفتم جمادیالثانی که در اصفهان این نمایش به موقع اجرا گذارده شد، ثبت گردد. قریب هشتصد تومان در اصفهان برای این نمایش صرف کردم و قریب پانصد تومان هم در تهران این نمایش مخارج پیدا کرد.» در اعلام اجرای این اپرا در تهران اشاره شده است:«این نمایش در لیله یکشنبه 29 شهر شعبان المعظم 1339 هـ.ق، در سالن گراند هتل به وسیله زبردست ترین آرتیست و موسیقیدانهای معروف این شهر به معرض نمایش گذارده خواهد شد.»
در ادامه، عشقی نوشته است که از بابت اجرای این"اپرا" متضرر شده و تا وقتی که"ضررهای اقتصادی"اش جبران نشود، به چاپ این نمایش رضایت نخواهد داد. اگر در وسط آفریق[آفریقا] برای سیاهپوستها این نمایشها انشا شده بود، اقلاً منفعتی جزئی عاید میشد، در این محیطِ قدرنشناسی که بر خلاف واقع، عاشق ادبیات معرفی شده است، آن قدر ضرر کردم. نمیدانم این چه سری است که خدمتگزاران ادبی و فکری همیشه از محیط خود دلتنگ و به مناسبت این مقوله این نمره را به فصل مقدس و شکوههای شعرا زینت میدهم.»
این وضعیت آن قدر بغرنج میشود که عشقی به اجبار، اعلانی را با عنوان"آخرین گدایی" مینویسد:«با آن که هیچ میل نداشتم نمایش رستاخیز سلاطین ایران به منفعت بنده تجدید بشود، ولی از آن جایی که پرمقروض و پریشان شدهام و نیز خیال دارم که از ایران خارج بشوم و چندی در خارج زندگی نمایم، این نمایش را به مناعت و مباشرت خودم در آینده نزدیکی به معرض عموم خواهم گذارد. از عموم آقایانی که نسبت به این گوینده حسن توجه دارند و از زندگانی فقیر و بیچاره من اطلاع دارند، متوقع هستم که با من کمک کنند؛ بلکه طوری بشود که زندگی من بیش از این مخلوط با عزا و بینوایی نباشد و شاید بتوانم گریبانم را از دست این محیط.... خلاص نموده چندی در خارج از این سرزمین زندگانی نمایم و این آخرین گدایی خواهد بود که من در مملکت گدا به جای میآورم.»
در ابتدای نمایش میبینیم که"خرابه معظمی را که یکی از عمارات سلطنتی مخروب درباره سلاطین ساسانی است، در مداین نشان میدهد" حدیث نفس میرزاده عشقی را در ابتدا میشنویم که با آهنگ مثنوی قرائت میشود.
میرزاده عشقی:
این در و دیوار دربار خراب چیست یارت وین ستون بیحساب؟
جالبترین قسمت آن خارج شدن شاهزاده خانم ساسانی از آرامگاه و خواندن اشعاری است از عظمت ایران در دوران باستان و سرزنش ایرانیان که در اثر سهلانگاری و غفلت افتخارات گذشته را از دست دادهاند. او میگوید:
در عهد من این خطه چو فردوس برین بود این قوم به یزدان قسم این ملک نه این بود
چه شد گردان ایران جوانمردان ایران
این خرابه قبرستان نه ایران ماست این خرابه ایران نیست ایران کجاست
بچه گدا و دکتر نیکوکار
میرزاده عشقی در سال 1307 اپرت"بچه گدا و دکتر نیکوکار" را منتشر کرد که با نام"اپرت بچه گدای معشوق و دکتر نیکوکار" و"نماش نیمه آهنگی اپرت خندهآور، سرنوشت بچه گدا و عاشق اشتباهی" نیز روی صحنه رفت. این نمایش اخلاقی و اجتماعی است که میرزاده عشقی خود در وصف آن نوشته است:«غرض از این نمایش مجسم کردن استعدادهای خوب ایرانی است که در نتیجه نبودن تعلیم اجباری به دزدی و حقهبازی و رذالت صرف میشود و در پرده دوم نشان داده میشود که ممکن است استعدادهایی که در کارهای زشت ترقی میکنند، آنها را از این کارها باز گردانده و در کارهای زیبا به آنها ترقی داد.»
این نمایش برای اولین بار به همراه"اپرای رستاخیز سلاطین ایران" در گراند هتل روی صحنه رفت. در همین اعلان تأکید شده است که«اپرای رستاخیز سلاطین ایران، برای آخرین دفعه به خواهش عده کثیری از رفقا» در سالن گراند هتل اجرا میشود؛ اما اجرای نمایش"بچه گدا و دکتر نیکوکار" در ماههای بعد نیز ادامه یافت.
حلواءالفقرا
"حلواءالفقرا" یک نمایش تک پردهای است که عشقی درباره آن مینویسد:«از آن جا که باز هم در این اوان که متأسفانه دوره تجدد در ایران نامیده شده، دیده میشود بازرگان خرافات همواره وارد این پارک و آن قصر شده و با متاع پوچ و هیچِ خویش، این ساده بیچاره و آن صاف قلب بدبخت را به خاک سیاه مینشانند، نگارش این یک پرده نمایش(حلواءالفقرا) را واجب شمرده و شب دوشنبه بیستوهفتم جمادی الثانی در اصفهان و شب بیستونهم شعبان 1339 در تهران به معرض نمایش گذاشته شده و در این شماره به طبعش مبادرت مینمایم.»
آغاز این متن هم حقایق اولیهای را درباره"کلیت نمایش آشکار میسازد:«اتاق یکی از محترمین و بزرگان ایران را نشان میدهد که اثاثیه درویشی از قبیل بوق منتشا، پوست، تبرزین و... مزین کرده و کتب بسیاری نیز در قفسههای اتاق دیده میشود. در یک گوشه اتاق شخصی که به نظر میآید از عمرش پنجاه الی شصت سال گذشته، دارای ریش انبوه و ابروان پیوسته با موهایی دراز و قبایی از قدک در بر و شال پهن به کمر بسته و عبای نیمداری هم به دوش انداخته، اسمش ندیم باشی و با خود طوری زیر لب حرف میزند که گاه گاه از شدت فکر تکان برداشته کلاه بلند نیز به حرکت میآید...»
منابع:
اپرتها، میرزاده عشقی، نشر قطره
ادبیات معاصر ایران، دکتر حسن حاج سیدجوادی، انتشارات گروه پژوهگشران ایران فرهنگ اصلاحات تئاتر، همایون نوراحمر، نشر نقطه